مای هیرو اکادمی[پارت۹۴]
یور''عه عه راهم با یکی هست
یورو''اونه-چان
یور''به من نگو خواهرتو خواهر من دیگه نیستی
یورو''ام--
یور''این همه مدت چکار میکرد چقدر کندی
چیشده چرا بدنم سوراخه نکنه...نکنه قرار بمیرم...فکر کنم همینطوری باشه
یور''امپولام کجان...پیداشون کردم خب
اولی-داخل کوست اختلال ایجاد میکنه
دومی-که تورو به خواب ابدی میبره
سومی-سم کشنده که درمانی نداره
چهارمی-تا چندین ساعت آینده رگ های قرمز بدنت میترکن
یور''اما خب شیگاراکی گفت زنده میخواست اما من تورو کشتم اما چند ساعت بعد میمیری الان هم قلبی نداری*تلپولت میکنه*
شیگاراکی''چرا اینجوریش کردی
یور''نمیدونم
*از زبان نویسنده*
یورو داخل دنیا گذشته ش هست و داره رویا میبینه چه رویایی خاطرات بچگیش...
دارم خاطرات بچگیمو میبینم سه سالم بود که با شیگاراکی آشنا شدم اون رویا داشت که من خیلی دوسش داشتم بهم گفت که وقتی بزرگ شدم میام باهات ازدواج میکنم من همون موقعه تنها واکنشم این بود که اخ چرا من یا یادمه که پنج سالم بود که شروع به کار کردن کردم چرا مادر پدری که داشتم باید کرایه خونه رو میدادن اما بعدش مواد هم میخریدن قمار میکرون اما قمار کردن میباخت همیشه منو کتک میزدن دلیلشو نمیدونم اما نمیزاشتن به قهرمانا فکر یا حرف بزنم یک شبی که هوا خیلی سرد بود اما از بیشتر هم رد شده بود منو بیرون کرد و گفتن که دیگه نمیخوام تورو ببینم دخترک هرزه اما قبلش یک کتک حسابی خوردم جای میله های آهنی داغ روی دست صورت پا کمر همجا بود با لباس پاره داخل یکی از کوچه های شهر نشست
یورو''اونه-چان
یور''به من نگو خواهرتو خواهر من دیگه نیستی
یورو''ام--
یور''این همه مدت چکار میکرد چقدر کندی
چیشده چرا بدنم سوراخه نکنه...نکنه قرار بمیرم...فکر کنم همینطوری باشه
یور''امپولام کجان...پیداشون کردم خب
اولی-داخل کوست اختلال ایجاد میکنه
دومی-که تورو به خواب ابدی میبره
سومی-سم کشنده که درمانی نداره
چهارمی-تا چندین ساعت آینده رگ های قرمز بدنت میترکن
یور''اما خب شیگاراکی گفت زنده میخواست اما من تورو کشتم اما چند ساعت بعد میمیری الان هم قلبی نداری*تلپولت میکنه*
شیگاراکی''چرا اینجوریش کردی
یور''نمیدونم
*از زبان نویسنده*
یورو داخل دنیا گذشته ش هست و داره رویا میبینه چه رویایی خاطرات بچگیش...
دارم خاطرات بچگیمو میبینم سه سالم بود که با شیگاراکی آشنا شدم اون رویا داشت که من خیلی دوسش داشتم بهم گفت که وقتی بزرگ شدم میام باهات ازدواج میکنم من همون موقعه تنها واکنشم این بود که اخ چرا من یا یادمه که پنج سالم بود که شروع به کار کردن کردم چرا مادر پدری که داشتم باید کرایه خونه رو میدادن اما بعدش مواد هم میخریدن قمار میکرون اما قمار کردن میباخت همیشه منو کتک میزدن دلیلشو نمیدونم اما نمیزاشتن به قهرمانا فکر یا حرف بزنم یک شبی که هوا خیلی سرد بود اما از بیشتر هم رد شده بود منو بیرون کرد و گفتن که دیگه نمیخوام تورو ببینم دخترک هرزه اما قبلش یک کتک حسابی خوردم جای میله های آهنی داغ روی دست صورت پا کمر همجا بود با لباس پاره داخل یکی از کوچه های شهر نشست
۲.۹k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.